گل دربرومی درکف و معشوق بکامست سلطان جهانم به چنین روز غلامست
کو شمع میارید دراین جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمامست
در مذهب ما باده حلال است و لیکن بی روی توای سروگل اندام حرامست
کوشم همه برقول نی ونغمه چنگ است چشمم همه برلعل لب وگردش جامست
درمجلس ماعطرمیآمیزکه مارا هرلحظه زگیسوی توخوشبوی مشامست
ازچاشنی قند مگو هیچ ز شکّر زانروکه مرا ازلب شیرین توکامست
تاکنج غمت دردل دیوانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقامست
ازننگ چه گوئی که مرا نام زننگست وَزنام چه پرسی که مرا ننگ زنامست
میخواره وسرگشته ورندیم ونظرباز وانکه چومانیست دراین شهرکدامست
بامُحتبسم عیب مگوئیدکه اونیز پیوسته چومادرطلب عیش مدامست
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایّام کُل ویاسمن وعید صیامست
«گل دربر»
زندگی ات پر از زیبایی و موفقیت خواهد شدوهمه چیز در حد کمال خواهد بود چنانچه
احساس بی نیازی خواهی کرد. بزودی با شنیدن خبرهای خوش، بسیار شاد خواهی
شد. شکر گزار خداوند باش تا این خوشبختی همیشگی باشد.
حال دوست من این گلو بگیر بگو نظر حضرت عالی دراین مورد چیست؟