یه روزی از نگاهت بر ملکوتت شکوه ها خواهم کرد
از دل شسته ام بر دل پر گناهت شکوه ها خواهم کرد
من مجنون درکوه وبیابون پی لیلام گریه ها خواهم کرد
اشک ریزان با قلب ویران همچوآهو ناله ها خواهم کرد
پا برهنه لخت و عریان برتخت چوبین سفر خواهم کرد
با قسم هایی به قرآن به خالق سبحان گله ها خواهم کرد
ای خدای مهربانم چیست گناهم؟ عشق بوده تنها اشتباهم
آنچه دادی خود گرفتی من چه دارم ای خدایم ای خدایم
کو پدرم ؟ کو مادرم ؟ تنها ماندم با اشکهایم با درد هایم
عشق دادی معشوق کجاست؟این چه عدلیست ای خدایم
دل پر دردم می نالد هیچ کسی نیست بشنود این صدایم
بی وفایی در کمین بود در لباس نازنین بود،کرد جفایم
قلبم از غصه می میرد،می ریزد بر گونه هایم اشکهایم
خود نظر کن عنایتی بنمای که بمیرند حسیهای رگهایم
آنچه ازدل بر آید بردل نشیند کو؟مانده در دل حرفهایم
اینهمه غم چرا؟از اشک چشمم خیسه هر شب فرشهایم
ای خدایا با محبت ظلم کرد بر دل من آن یاربی وفایمم
دلربای نازنینم آنچنان زد بر زمینم که نتوانم پر گشایم
یادته که میگفتی تویی همه کس من در دیار بی کسانم
ای عزیزم،نازنینم حال میبینی رنگ ندشته هیچ حنایت؟